ارسال شده توسط عبدالسلام از چابهار
ابوحنیفه کیست؟! که دربارهی او گفته شده: مردم در فقه عیال ابوحنیفه هستند!
آری، اوست آن مردی که هیچ کسی فقهش را نخواند و نسیم فهمش را استشمام نکرد مگر اینکه خدا را سپاس گفت که مانند او را در این امت قرار داده است. لذا از جملهی تسبیحهایش که بعد از شناخت ابوحنیفه بر زبانش جاری میشود، این است: «الحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِی خَلَقَ أَبَا حَنِیفَهَ»؛ سپاس آن خدایی را که ابوحنیفه را آفرید.
آری، اوست!
و برتر از این است!
ابوحنیفه مردی مانند دیگر به فکر معیشت و دنیای خود بود؛ مشغول تجارت رایج و سودآور خود در میان سران و ثروتمندان قوم بود. در ابتدای زندگی توجهی به فراگیری دانش نداشت. او در سال ۸۰ هجری به دنیا آمد که هنوز برخی صحابه در حیات بودند؛ انس بن مالک رضی الله عنه را هنگامی که به کوفه آمد، دید، اما ثابت نیست که او چیزی را از وی و نه از کسی دیگر از صحابه فرا گیرد. باز میبینی که او به علم و فقه و درس و تعلیم رو میآورد و از عطاء بن ابی رباح و شعبی روایت میکند؛ اما مجالی برای فراگیری از صحابه نیافت و از آنان چیزی نیاموخت!
پس چگونه در دین، «امام، فقیه در دین و عالم عراق» گردید که ذهبی او را این گونه در سیر أعلام النبلاء (۶/ ۳۹۱) میستاید؟
ابوحنیفه ـ رحمت الله علیه ـ حکایت خود را چنین زیبا و دلپذیر بیان میکند:
زنی مرا فریب داد، زنی مرا فقیه کرد و زنی مرا عبادتگزار بار آورد!
اوّلی: زمانی که من در راه از او سبقت گرفتم، به سویم اشاره کرد تا چیزی را که در راه افتاده بود، بردارم. فکر کردم آن زن لال است و این چیز مال اوست، هنگامی که آن را برداشته و خواستم به او بدهم، گفت: آن را نگاه دارد تا به صاحبش برسانی.
اما دومی: از من نسبت به مسألهای دربارهی عادت ماهیانه سؤال کرد، من نتوانستم جوابش را بدهم، به من سخنی گفت که به خاطر آن به فراگیری فقه رو آوردم.
اما سومی: روزی در راه میرفتم، که گفت: این همان شخصی است که با وضوی عشاء، نماز صبح را میخواند. پس چنین کردم تا اینکه معمولم همین شد. (الأشباه والنظائر، لابن نجیم: ۳۶۵)
آفرین به این زنان!
و آفرین به ابوحنیفه!
ذهبی از سرانجام نیکش چنین میگوید: به خاطر حدیث هنوز هم سفرهایی به این طرف و آن طرف انجام میگرفت، اما دربارهی فقه و مشکلاتش فقط به سوی او رجوع میشد و مردم در این باره عیال او بودند.
یحیىٰ بن معین امام جرح و تعدیل نسبت به او میگوید: ابوحنیفه مورد اعتماد بود، حدیثی را که کاملاً حفظ داشت، روایت میکرد، هرگز به دروغگویی متهم نشد، ابن هبیره او را به خاطر قبول پست قضاوت شلاق زد، اما وی حاضر به قبول آن نشد.
این سه زن در زندگی امام ابوحنیفه بسیار مؤثر بودند و چه تأثیری در ایشان گذاشتند!
در علم و دانش بدان سان بود که این بزرگان او را میستایند و تیزهوشی و حاضرجوابیاش باور کردنی نیست و حتى نسبت به او گفته شده که: نابغهای باهوش بود که در ارزشیابی مردان به خطا نمیرفت. گویندهی این سخن امام مالک است همان گونه که شاگردش شافعی نقل میکند که: به امام مالک گفته شد: آیا تو ابوحنیفه را دیدی؟ گفت: بله؛ مردی را دیدم که اگر نسبت به این ستون به تو میگفت که طلاست، فوراً دلیلش را میآورد.
نسبت به عبادت او همین بس که اسد بن عمرو میگوید: ابوحنیفه ـ رحمت الله علیه ـ چهل سال نماز عشاء و صبح را با یک وضو خواند.
و قاضی ابویوسف چنین میگوید: در حالی که من و ابوحنیفه از جایی میگذشتیم، شنیدم که مردی به دیگری میگوید: این همان ابوحنیفه است که شبها را نمیخوابد. ابوحنیفه گفت: به خدا قسم چنین نیست که مرا تعریف کنند و من شایستهی آن نباشم! او شبش را با نماز، دعا و تضرع و زاری زنده نگه میداشت.
ذهبی میگوید: به دو گونهی مختلف روایت شده است که ابوحنیفه تمام قرآن را در یک رکعت خوانده است.
امام ابوحنیفه از جملهی آن شخصیاتی است که در فتنهی خلق قرآن از خود ایستادگی نشان داد و التفاتی به پادشاه نکرد و میگفت: «هر کس بگوید که قرآن مخلوق است، او کافر است.»
ذهبی میگوید: علی بن حسن کراعی از امام ابویوسف نقل میکند که من شش ماه با ابوحنیفه در این باره بحث کردم و در آخر با هم متفق شدیم که هر که قائل به مخلوق بودن قرآن باشد، او کافر است.
محمّد بن سابق میگوید: از ابویوسف پرسیدم: آیا ابوحنیفه قائل به مخلوق بودن قرآن بود؟ گفت: پناه بر خدا، و نه من چنین میگویم.
آنچه در برخی کتب تاریخ آمده است که امام ابوحنیفه قائل به مخلوق بودن قرآن بوده است، شیخ آلبانی نسبت به آن میگوید: من در برخی از این موارد تحقیق کردم و دیدم که خالی از قدح نیستند و بقیه نیز شاید چنین باشند؛ مخصوصاً وقتی که خطیب از امام احمد روایت کرده است که میفرماید: «با سند صحیحی به ما چنین نرسیده است که ابوحنیفه قائل به مخلوق بودن قرآن باشد.» (مختصر العلو للعلی الغفار، الذهبی، تحقیق محمد ناصر الدین الألبانی: ۱۵۶)
و همین شایستهی امام ابوحنیفه و علم اوست؛ خدا او را رحمت کند و بر درجاتش در علیین بیفزاید.
میتوانید زندگینامه امام ابوحنیفه را در این کتابها مطالعه نمایید:
۱ـ أبو حنیفه: حیاته وعصره – آراؤه وفقهه؛ تألیف: شیخ محمد أبو زهره،
۲ـ أبو حنیفه النعمان – إمام الأئمه الفقهاء، وهبی سلیمان غاوجی [این کتاب با نام ”جلوههایی از زندگانی امام ابوحنیفه“، توسط امین الله کریمی به فارسی ترجمه شده و نشر احسان در تهران، آن را چاپ و منتشر نموده است]،
۳ـ سیر أعلام النبلاء، الذهبی (۶/ ۳۹۰).
و در پایان:
این تأثیری زنانه بود که از مردی عادی؛ فقیه، عابد و نابغه ساخت.
آیا در زندگی ما هم چنین زنانی وجود دارند که نتیجهیشان چنین باشد.
در سیرت امام ابوحنیفه فواید و نکتههای بی شماری وجود دارد؛ بزرگترینشان همین است که او نخواست این همه علم و فضل را به خود نسبت دهد، اما امروزه برخی از ما چنین گمان میکنیم که از شکم مادر دانشمند بیرون آمدهایم!! رحمت خداوندی بر ابوحنیفه باد.
أحمد الجوهری
ترجمه : زبیر حسین پور